♥♥« یه غزیبـــــــــــه»♥♥
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…
دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای
داشتنش عمرها صبر می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
خـــــدایــا..
صورت حساب لطفا !
باقیشم مال خودت . . .
منو خلاص کن،سیر شدم
از زندگی
این برادرزادم اسمش مهدی خیلی دوسش دالممممممممممممممم
میخواهــ ی در بآره ام قضاوتــ کنــ ی....!
اینکــهـ چهـ بودـــم ....؟!
اینکـهـ چهـ شدمــــــــ .....؟!
اول کفش هـآیم رآ بــپـــوـش ...
رآهــَم رآ قدمــ بزن ...
دَرد هآیمــَ را بکـــش ....
بعــدقــضآوَتــــ کــــن ...!!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف كه اون موقع خودم نیستم...!!

معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که
تو
اشتباه کردی و حق با دیگریست ...
معذرت خواهی یعنی اون رابطه ....
بیشتر از غرورت واست ارزش داره !!!
چه تلخ است
|
از زندگـــــی کسی حذف شدم ؛
کــــه برای داشتنش
خیلی ها را
از زندگــــــی ام حذف کرده بودمــــــــ . . . . . . .
آدمی غرورش را خیلی زیاد ،
شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست میدارد
!!!
.
حالا ببین اگر خودش ،
غرورش را به خاطر " تو
"
نادیده بگیرد ،
چه قدر دوستت دارد
!!
.
.
.
این را بفهم آدمیزاد !!!!
بــــــاور کن!
خیلی حـــــــرف است...
وفـــــــــاداردســــتهایی
باشی
که یکبارهم لمســــشـــان
نکرده ایی !!!!

"دیوار" که باشی
عاشقِ کسی می شوی
که یادش نیست
کِی، کجا
به تو «تكیه » داده است...
ذره ای عشق ...
قطره ای اشک ...
لحظه ای تردید ...
قلبم بی تو از تپیدن هم خسته ست!
تا هستی می تپد ...
پس بمان براي همیشه
اگر نمیخواهی مرگم را ببینی !
این مرگ یک نفر نیست!
نبودنت ...
مرگ دنیاست
دنیایی که من ساختم !
دنیای من ...
براي هميشه با من بمان !!!
وحدس مي زنم شبي مرا جواب مي كني
وقصر كوچك دل مرا خراب مي كني
سر قرار عاشق هميشه ديركرده اي
ولي براي رفتنت عجب شتاب مي كني
من از كنار پنجره تورا نگاه ميكنم
و تو به نام ديگري مرا خطاب مي كني
چه ساده در ازاي يك نگاه پاك وماندني
هزار مرتبه مرا ز خجالت اب مي كني
وكاش گفته بودي از همان نگاه اولت
كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني
پسر:امروز بیا خونمون دلم برات تنگ شده....
دختر:چطوری بیام به مامانم بگم میرم کجا؟
پسر:بگو میری استخر
بعداز چندساعت دختر رفت خونه پسر تاوارد شد بعد سلام واحوالپرسی
پسر:مگه به مامانت نگفتی میری استخر؟
دختر: اره گفتم
پسر:خب برو حمام موهاتو خیس کن رفتی خونه بهت شک نکنن...
به محض رفتن دختر به حمام پسر زنگ زد دوستاش آمدن
دونه دونه هرکدوم رفتن داخل حمام و آمدن
آخرین نفری که رفت داخل حمام خیلی دیر کرد نه یک ساعت ،نه دوساعت...
بلکه بیشتر...
دوستاش رفتن سراغش ببینن چی شده...
دیدن هم دختررگش رو زده هم پسر
همه مات ومبهوت بودن که یکیشون چشمشون افتاد به دیوار
حمام که پسر نوشته بود:
نامردا خواهـــــــــرم بود...........
اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے` ...
دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...
رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...
مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه
یه داغ تازه رو قلبم ، یه بغض کهنه تو سینه
چرا هرچی که تقدیره تو چشمای تو میشینه؟
تو رفتی و به یاد تو ، شبا با گریه بیدارم
یه جوری که تو عکساتم،ازت چشم برنمیدارم
به یـــاد خــاطراتت می نویسم
تا شـــاید روزی تو هم بخواهی به یاد من
نوشته هایم را . . . .
برایت خواهم نوشت از ابهام لحـــظه ها
از تردید، از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی که رد می شوند و بـــوی تو را می دهند
برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغض های تا ابد
از قناعت به یک خــــاطره، یک یـــاد
از صبوری من و جای خـــالی تو و شب های من
برایت خواهم نوشت
حتـــی تو هم برای من نبودی . . .
چشمـــــــــــانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمـــــــی، هنگامی کـــه
به جنگ تقــــــدیر می شتابد . . .
و آغوشت اندک جـــــــایی برای زیستن . . .
اندک جــــایی برای مردن . . . و گریز از شهر . . .
که با هزار انگشت به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند . . .
مبادا شوخی شوخی
وارد دل کسی
شوید که جدی جدی
شما را در قلبش دعوت
کرده باشد.
یادتان باشد، هرگز باعث
گریه کسی نشوید چون خدا
اشکهای او را میشمارد و به
وقتش با شما حساب میکند.