♥♥« یه غزیبـــــــــــه»♥♥
کوکب حوصله مهمان نداره
کبری تصمیم گرفته دماغش رو عمل کنه
روباه و زاغ دستشون تو یه کاسه است
حسنک گوسفنداش رو ول کرده تو یک شرکت آبدارچی شده
آرش کمانگیر معتاد شده
شیرین فرهاد رو پیچونده با دوست پسرش رفته اسکی
رستم اسبش رو فروخته یک موتور گرفته با اسفندیار میرن کیف قاپی
«واقعا چه بر سر ایران آمده است؟؟!!»
نظرات شما عزیزان: